با بودن تو حال من اصلا خراب نیست
می خواهمت و بهتر از این انتخاب نیست
احساس می کنم که خدا قول داده است
دیگر در این جهان خبری از عذاب نیست
دیگر میان خاطره هامان ، از این به بعد
چیزی به اسم دلهره و اضطراب نیست
باور کن این خدا که خودش عاشقت کند
حتماً زیاد خشک و مقدس مآب نیست
پاشو بیا کمی بغلم کن ، ببوس، تا
باور کنم حضور تو ایندفعه خواب نیست
من را ببوس تا همه ی شهر پر شود
این اتفاق هر چه که باشد سراب نیست
دنیا سر جدایی ما شرط بسته است
اما دعای شوم کسی مستجاب نیست...
اما تو بگو «دوستي» ما به چه قيمت؟
امروز به اين قيمت، فردا به چه قيمت؟
ای خیره به دلتنگی محبوس در این تنگ
این حسرت دریاست تماشا به چه قيمت
يك عمر جدايي به هواي نفسي وصل
گيرم كه جوان گشت زليخا به چه قيمت
از مضحكه دشمن تا سرزنش دوست
تاوان تو را ميدهم اما به چه قيمت
مقصود اگر از ديدن دنيا فقط اين بود
ديديم، ولي ديدن دنيا به چه قيمت

چشمات
خراب اون چشاتم، عاشق اون صداتم
بادبون کشتیاتم، دیونه ی نگاتم،
روانیه اداتم، دیگه جی میخوای ،
بخوای نخوای فداتم
وقتي چشماتو تصور مي كنم
خيلي اروم ميشم،
اما وقتي مي بينم ماله من نيستی
چشمام پر اشك مي شه
این بارتوبگوکه دوستت دارم
.....نترس.......
من اسمان راگرفته ام که به زمین نیاد
مرداب براي به دست آوردن نيلوفرسالهاميخوابه تاآرامش نيلوفربه هم نخوره پس اگه كسي رودوست داري براي داشتنش سالها صبركن
من و باران، من و دریا، من و تو
من و شببو، من و فردا، من و تو
دوباره عاشقی را میسراییم
من و مجنون، من و لیلا، من و تو
به بند دلت میاویز
رخت خاطره ام را
گرد باد های فراموشی حرمت نمی شناسند...
دلم غرق تماشا بود، رفتی
میان اشک و آه و دود رفتی
کنار حسرتی دیرینه ماندم
بهار من، گل من، زود رفتی